دلم گرفته به وسعت تمام دلتنگی های افتابگردان... فریادی در اوج سکوت که همیشه برای خودم سر داده ام مرد سرش را کمی خم کرد. گفت: "تمام یادگاری هایت را جمع صدای مرد لرزید، شکست. عکس ماه هم در چاه. ((به گزارش سایت طلبه بلاگ)) بروید اصلاْ بخوابید کنار هم هر اتفاقی که بیافتد هم این در باید بسته بماند با گرگ گنده ی بد می روم شکار پروانه(نقطه) قربان روی ماه شما زنگوله پا قسم به خاله ابلیس درونم! خطت نزدم... پاکت نکردم... نوشتمت، انقدر نوشتمت که اخرش از بینی یکی از این نوشته ها عطسه شدی... من تورا درون خودم پاک نمیکنم... می خوانمت انقدر می خوانمت که از بی انتهاترین غروبها طلوع کردی... این بهار مشتی شکوفه به باد خواهم سپرد به جای قاصد،تا شاید انهانامه هایم را گم نکنند... دلم روودخانه تو آنسوویِ روود و روودخانه، هرچه دلم روودخانه که فقط برود، و و هیچکجای روود به هم رسیدن؛ همه چیز
نمیدانند
دیگر ماهی شده ام
ونمی دانند
رودخانه ات از من گذشته است
نمی خواهم بیابانهای جهان را به تن کنم
ودر سیاره ا ی که هنوز رصد نکرده اند
نفس بکشم...
پی نوشت:
دیشب همه ی کوچه های بی گنجیشک می گفتند:
در را ببندوبیا!...
زیرپوست سلولهای بدنم حس می شوی امروز
مانند گلهای زنبق وحشی ِ ییلاق سال قبل وبوسه ات
شاخه هایم را خواهد شست
تا غم زردشدن گلبرگهایم را فراموش کنم.
گل یاس خونه! روزت مبارک...
شیشه قلبم آنقدر نازک شده که با کو چکترین تلنگری میشکند...
دلم می خواهد فر یاد بزنم ولی واژه ای نمی یابم که عمق دردم را در فریاد منعکس کند ...
دلم به درد می اید وقتی سر نوشت را به نظاره مینشینم
کاش می شد پرواز کنم
پروازی بی انتهاتا رسیدن به ابدییت.......
مشتاق و منتظر خودش را آرام آرام کشید بالای سرش. طوری که عکسش بیافتد توی
آب.
کردهام. گذاشتهام جایی که چشم بچهها بهشان نیفتد. اما...در خانه را که
نمیشود پنهان کرد..."
میخواهد؛ جاری. خروشان. روو بهراه.
بروی، من اینسوو. موازی و همراه، و شانه داده به شانهی روود.
برود به هیچ پلی نرسد. و به هیچ دریایی نریزد. به هیچ دشتی.
میخواهد؛ جاری، خروشان، روو بهراه.
ما دو سوویِ آن، چشم دوخته بههم، همراش برویم.
نرسیم.
را خراب میکند عزیز!
Design By : Pars Skin |