یاد از آن روزی که بودم اولی وای از آن روزی که آمد دومی تا به خود آیم و خود داری کنم به جای سبزی و نشاط و خرمی داشتم میکردم عادت، ناگهان ناصر و منصور و شهناز و شهین ای امان و ای امان و ای امان ناصر و منصور و شهناز و شهین
ناز و طنازو عزیز و فلفلی
شاه خانه بودم و با داد و دود
هر چه میخواستم آماده بود
نق نقو و بد ادا و قم قمی
من وزیر گشتم و افتادم ز جاه
دومی به جای من گردیده شاه
سوی آمد و او شد خواهرم
دختری زیبا و خوشرو مثل ماه
من و داداشم کشیدیم سوز و آه
سر رسید از گرد راه چهارمی
دیگر آن خانه برایم تنگ شد
سبزی و گل در نگاهم تنگ شد
پنجمی هم پا نهاد بر این جهان
بهر سوزش پنج تن کافی نبود
ششمی هیزم شد و ما مثل دود
احمد و فرهاد عباس، هفتم شد مهین!
خانه مان گردید در هم و بر هم
سه قلوووو! هشتمی و نهمی و دهمی
ای امان از دست بابا و مامان!
مادرم شد بار دیگر حامله
این که آید تیم فوتبال کامله!
احمد و فرهاد و عباس و مهین
علیمردان گل و معصومه جان
آخری هم می شود دروازه بان
Design By : Pars Skin |