بودا هر گاه با بی احترامی یا بد رفتاری کسی مواجه میشده، از او تشکر می کرده است ! وقتی علت را می پرسیدند، بودا می گفته است: زندگی آینه ای است که ما خود را در آن می بینیم. نوع رفتار دیگران با ما نشانه وجود منشاء آن نوع رفتار در خود ماست که بعنوان همسان جذب شده است. و بدینگونه می توان عیوب خود را یافت. اگر مخالفان خود را به پای چوبهی اعدام می کشانی ! بدان صاحب عقلی هستی بسان طناب . و اگر مخالفان خود را به زندان می فرستی! بدان صاحب عقلی هستی بسان قفس . و اگر با مخالفان خود به جنگ درمی افتی! بدان صاحب عقلی هستی بسان چاقو . و اما اگر با مخالفان خود به بحث و گفتگو می پردازی و آنها را متقاعد می سازی و به سخنان حق آنها قناعت می کنی! بدان صاحب عقلی هستی بسان عقل ...
بر من نخند...جای تو دیوار میزنم
هرچند فرصت دلم تا زلزله کم است
یک بم به جای بودنت آوار میزنم
یک شب دوباره از خودم آغاز میشوم
خط روی یاد و خاطر اینبار میزنم
دیگر هوای ماندنت در من تمام شد
روی نگاه پنجره دستار میزنم
امشب میان چند شب درگیر مانده است
کی صبح می شود مرا هی زار میزنم
یک دسته از کلاغ ها در حال مردنند
من ضجه تا رسیدن یک سار میزنم
دنیای عاشقی ما پایان گرفته است
بین من و نگاه تو دیوار میزنم ...
چندی است دریا ساکت شده ، مواج و طوفانی نمی گردد .
چندی است آسمان ، بی خود و بی جهت نمی بارد
دست ها رو به آسمان دراز و انگار او نمی داند ...
دیگر با آب دادن و نوازش های من آرام نمی گیرند .
چشم گل ها نیز رو به آسمان وا مانده ، اما
انگار کسی آن بالاها جلوی بارشش را می گیرد ...
وقتی دریا هم به شنیدن آن بی توجهی می کند.
چشمهایم را از بس شسته ام ، کم رنگ شده اند
اینجا نمک هم احساس تلخی می کند ...
هر چقدر دست و پا میزنم تیره تر می شود .
ذهنی ندارم برای درک از میان آب و خاک
دیوانه ی سکوت توست که عاقل نمی شود ...
بر می خیزم و می زنم تمام احساسم را به آب .
ذره ذره اش را که گم میکنم ، لحظه ای میخندم
غافل از اینکه آن تکه ها می آیند سراغم به خواب ...
جایی دیگر ، دور تر و عجیب تر بیدار میشوم .
آنجا کسی نیست . فقط کاغذی و در کنارش قلم
باز به سوی میز خیس دلتنگی هایم رهسپار می شوم ...
هربار ، حرف هایم به پایان نرسیده بیدار می شوم .
ماجرای عجیبی است چشم بستن های من
اینجا که می خوابم ، آنجا بیدار می شوم ...
خواب و بیداری ام دست خودم نیست ، نمی دانم چرا.
شاید غرق امواج دریا که شوم شبی
یابم آن آرامش دیرینم را به زیر ماسه ها ...
بذار این رود دریا شه
بذار ادم به ادم ...نه
رسیدن سهم کوه ها شه....
دیگران را ببخشید نه اینکه انها سزاوار بخشش اند بلکه تو مستحق ارامشی...
Design By : Pars Skin |