سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دریچه

مردی از یکی از دره های پیرنه در فرانسه می گذشت ، که به چوپان پیری برخورد.

غذایش را با او تقسیم کرد و مدت درازی درباره ی زندگی  صحبت کردند .

بعد صحبت به وجود خدا رسید .مرد گفت : اگر به خدا اعتقاد داشته باشم باید قبول

کنم که آزاد نیستم و مسوول هیچ کدام از اعمالم نیستم . زیرا مردم می گویند که او

قادر مطلق است و اکنون و گذشته و آینده را می شناسد.

چوپان زیر آواز زد و پژواک آوازش دره را آکند .

بعد ناگهان آوازش را قطع کرد و شروع کرد به ناسزا گفتن به همه چیز و همه کس .

صدای فریادهای چوپان نیز در کوهها پیچید و به سوی آن دو بازگشت .

سپس چوپان گفت :

زندگی همین دره است ،

آن کوهها ، آگاهی پروردگارند ؛

و آوای انسان ، سرنوشت او .

آزادیم آواز بخوانیم یا ناسزا بگوئیم ،

اما هر کاری که می کنیم ، به درگاه او می رسد و به همان شکل به سوی ما باز

می گردد .

"خداوند پژواک کردار ماست ."

{پائولو کوئیلو}

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/1/18ساعت 5:16 عصر توسط شیوانا نظرات ( ) |


Design By : Pars Skin





کد ماوس