سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دریچه

روزی غضنفر برای کار و امرار معاش  قصد سفر به آلمان میکنه
 
 وهمسرش و نوزده بچه قد و نیم قد رو رها میکنه
 
خلاصه
 
همسرغضنفر گفت : حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟؟؟؟
 
غضنفر گفت: من برای تو نامه مینویسم.... 
 
همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدی و نه من  خوندن !!!!!!!!!!!!!!!!!
غضنفر گفت :من برای تو نقاشی میکنم ...
 
تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟؟؟؟؟؟
 
خلاصه
 
غضنفر به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید .. 
  
  این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
 
.
.
.

  
طنز: نامه ی غضنفر به همسرش!! ( + عکس )
 
..

این نامه رو فقط همسر غضنفر میفهمه چی نوشته شده 
 
حال ترجمه از زبان همسرش  
 
خط اول :حالت چه طوره زن ؟    
 
خط دوم :بچه ها چه طورن ؟  
 
خط سوم : مادرت چه طوره ؟   
 
خط چهارم :شنیدم سر و گوش ت می جنبه!!!     
 
خط پنجم : فقط برگردم خونه....   
 
خط ششم : می‌کشمت    
 
خط هفتم :غضنفر از آلمان...


نوشته شده در پنج شنبه 90/3/19ساعت 1:52 عصر توسط بیتا نظرات ( ) |

یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت . ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد.
ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد. وقتی که دوباره به پشت بام رفت، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت.
بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، و سرانجام الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد!
ملا نصر الدین با خود گفت لعنت بر من که نمی دانستم اگر خر به جایگاه رفیع و بالایی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را از بین می برد.


نوشته شده در یکشنبه 90/3/15ساعت 10:21 صبح توسط بیتا نظرات ( ) |

<      1   2      

Design By : Pars Skin





کد ماوس