سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دریچه

عقل قاضی ، و عشق محکوم

و تبعید به دورترین نقطه مغز یعنی فراموشی ،

قلب تقاضای عفو عشق را داشت

ولی همه اعضا با او مخالف بودند

قلب شروع کرد به طرفداری از عشق :

آهای چشم مگه تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن چهره زیباش رو داشتی؟

ای گوش، مگه تو نبودی که در آرزوی شنیدن صداش بودی؟

و شما پاها که همیشه آماده رفتن به سویش بودید؟

حالا چرا اینچنین با او مخالفید ؟

همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند ،

تنها عقل و قلب در جلسه ماندند!

عقل گفت:

دیدی قلب، همه از عشق بیزارند ، ولی متحیرم با وجودی که عشق بیشتر از همه تورا

آزرده چرا هنوز از او حمایت میکنی !؟!

قلب نالید و گفت: من بدون وجود عشق دیگر نخواهم بود و تنها تکه گوشتی هستم که

هر ثانیه کار ثانیه قبل را تکرار میکند و فقط با عشق میتوانم یک قلب واقعی باشم

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/1/26ساعت 3:32 عصر توسط شیوانا نظرات ( ) |


Design By : Pars Skin





کد ماوس