سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دریچه


سوگند به شبنم هایی که پیش از بیدار شدن خورشید به دنیا می آیند و به
گلهایی که خوشبوتر از همه خاطره های زمین هستند از عشق گفتن و نوشتن آسان نیست.
عشق کوچه ایی است که آهنگ اشتیاق قلبها را می توان در آن شنید.
عشق
افقی است آبی که نگاه بارانی عاشقان به آن دوخته شده است.
عشق نفسهای
کودکی شادمان است که از غصه های ریزو درشت عالم چیزی نمی داند.
تو از عشق چه می دانی؟
اولین بار عشق را کجا دیدی؟
چه وقت با او حرف زدی؟
چه کسی به تو گفت: عشق چه رنگی است؟
عشق گاهی به رنگ آسمان است و گاهی به رنگ پرهای پرستویی که به دنبال آشیان می گردد و گاهی دیگر به رنگ آرزوهایی که در قلبهایمان پنهان کرده ایم.
من از عشق وضو می سازم. من با عشق نماز می خوانم. من در عشق غرق می شوم.
من بی عشق در کنج قفسی که میله هایش از حسرت است،
می پوسم.
من بی عشق میمیرم.
با عشق می توان حرف زد.
با عشق می توان راه رفت با عشق می توان
همه دیوار ها را برداشت و به جای آن پنجره کاشت، پنجره ای به حکم یک دریچه...


نوشته شده در جمعه 88/10/4ساعت 10:19 صبح توسط دانیال نظرات ( ) |


Design By : Pars Skin





کد ماوس